بل أسلما طمعاً
ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/12/18:: ساعت 12:11 صبحسلام.
احمد بن مسرور از سعد بن عبدالله قمی آورده است که
نزد حضرت عسکری (علیه السلام) و فرزندشان حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
مشرف شدم.
یکی از سؤالهایی که در قم یک سنی از من پرسیده بود
و من از جواب بازمانده بودم در ذهنام بود.
فرزند حضرت عسکری(ع) به من فرمودند:
+ «و لما قال: أخبرنی عن الصدیق و الفاروق أسلما طوعاً أو کرهاً؟ لم لم تقل له: بل أسلما طمعاً...»
«و آنگاه که گفت: دربارهی صدیق و فاروق برایام سخن بگو،
که آیا آنها با میل و رغبت ایمان آوردند یا از روى بىمیلى؟
چرا در پاسخ او نگفتى که آنها از روى طمع اسلام آوردند.
و آن بدین نحو بود که آن دو (ابوبکر و عمر) با یهود همنشینى داشتند
و از آنچه که در تورات و سایر کتب پیشین که حوادث را از زمانى تا زمان دیگر بیان مىکرد،
و سرگذشت پیامبر و سرانجام کار او را بیان مىداشتند،
از یهودیان کسب اطلاع مىنمودند.
یهودیان معتقد بودند که محمد(ص) بر عرب استیلاء مىیابد،
همانگونه که «بخت نصر» بر بنیإسرائیل مسلط گشت،
و پیامبر بر عرب پیروز مىشود، همانگونه که «بخت نصر» بر بنیإسرائیل پیروز شد.
با این تفاوت که او در ادعاى پیامبر خویش دروغ مىگفت.
از این رو آن دو (صدیق و فاروق) نزد محمد(ص) آمدند و با گفتن شهادتین
از او اعلام پشتیبانى کردند
و بر طمع اینکه هر یک از آنها پس از سر و سامانیافتن کار پیامبر و برقرارى آرامش و امنیت،
از ناحیهی او بر یکى از شهرها و ولایات گمارده شوند،
با آن حضرت بیعت کردند.
ولى هنگامیکه مأیوس شدند، نقاب بر چهره زده
و با گروهى از همدستان منافق خود براى کشتن آن حضرت به عقبه رفتند.
اما خداوند متعال مکر و حیلهی آنان را نقش بر آب کرد
و آن را با کینهشان برگرداند و بهرهاى نبردند.
چنانکه طلحه و زبیر نزد علی(ع) آمدند و با آن حضرت بیعت کردند
و هر یک طمع داشتند که از ناحیهی آن حضرت بر ولایتى گمارده شوند.
ولى آنگاه که امیدشان به یأس مبدل شد، بیعت او را شکستند و بر او شوریدند،
و خداوند هر یک از آنان را بر سرنوشت دیگر عهدشکنان مانند آنها، دچار ساخت.»
یا علی